پدر من پسرش ضربدری باجناقها را در بزرگسالی به عنوان همسر جدید هدایت می کرد ، که او اغلب از او جاسوسی می کرد
یک بار دیگر ، پدرم یک مرد جوان را به تماشا گرفت ، برای تماشای همسر جدیدی ، اخیراً مردی با او ازدواج کرد و از او پرسید آیا می خواهد با او رابطه جنسی داشته باشد؟ پسر با لبخندی در همه چشمان گره زد. او دستش را گرفت و او را به اتاق همسرش برد.او با تعجب به این دو مرد نگاه كرد و با شانه هایش توافق كرد تا ضربدری باجناقها مرد جوان را آماده كند اما در حضور همسرش نیست.