شجاعت وحشت زده شبانه در بیمارستان متروکه سرگردان بود ، ضربدری یاهو چون جسد برهنه ای منتظر او بود
با گذر از خرابه ها و کشف اسطوره های وحشتناک ، او وارد یک بیمارستان متروکه شد ، جایی که شایعات محلی ها پر از شر است. یک زن عجیب توجه او را به خود جلب می کند و وقتی چشمان خود را باز می کند و به او نگاه می کند ، شروع به اعتقاد به شایعات می کند ، این حقیقت واقعی است که او نمی داند چه چیزی و چگونه ضربدری یاهو با او ارتباط برقرار می کند. او از پشت خزید ، سپس ترسید و جایی در آن نبود که تاریکی سرازیر شود ، چراغ ترس خود را گم کرد ، چشمان خود را بست و منتظر آنچه در آینده رخ خواهد داد.