یک زن خجالتی با یک مدیر استخدام به مصاحبه رفت و از ضربدری باجناق ها وی خواست که لباس هایش را برداشته باشد
دختری فروتن ، نه سرزده برای یافتن شغل حاضر شد و در مقابل او مردی میانسال بود که در این سازمان جایگاه والایی را به خود اختصاص داده بود و وقتی فهمید که به این سمت منصوب نمی شود ، او دوباره رفتار خود را مرور می کرد. او به یک خانم عاطفی تبدیل شد و موهای خود را شل کرد و دکمه های بالایی را از ژاکت خود شل کرد به طوری که قفسه سینه او در جلو ضربدری باجناق ها بود.