مربی با تشویق یک زن تمرین به او نشان داد و گلهای قندی را بر زمین سکی ضربدری خود پرتاب کرد
یک مربی جوان در کنار زن مطلقه زندگی می کرد ، یک بار از یک مرد جوان خواست که برای کاهش وزن به کلاس های بدنسازی نگاه کند ، آیا او همه کار را درست انجام می داد یا خیر. او گفت ، بار دیگر ، او عضلات دست خود را تکان داد ، قلب او شروع به ریزش کرد ، گوش و فشار دادن صورت خود به سینه های خود را بدون سینه بند در یک پیراهن نازک ، گفت. وقتی سکی ضربدری جوش خورد و گفت ، همانطور که باید ، خانم آن موضوع را کاملاً از کار انداخت و از او خواست که مجدداً گوشش را فشار دهد ، اما در حال حاضر روی سینه لخت او است و حرکت های جدید خود را نشان می دهد ، سپس پسر متوجه شد که چه می خواهد و واحد اصلی خود را برای پمپ کردن عضلات واژن قرار داده است.