پکن قدیمی پاهای خود را روی شانه های خود انداخت ، یک سیگار فریاد زد ضربدری داستان و به سرعت رابطه جنسی برقرار کرد تا اینکه همسرش بازگشت
سرهنگ بازنشسته یک سطل آویزان کرد و خونش را می خواست و او نمی توانست از غم و اندوه خودداری کند و او اخیراً با پسرش دعوا کرده ضربدری داستان و به او اهمیتی نمی دهد. حرامزاده خوشحال است که او از وضعیت نامطلوب دختر بهره گرفت و به ساعت خود نگاه می کند تا همسرش در همان زمان به خانه برنگردد ، در غیر این صورت او کاملاً از گهواره سرگردان می شود.