نگران نباشید عزیزم ، دراز بکشید و برداشت های دلپذیر زیادی را به دست آورید ، من با یک بازی نفسگیر ضربدری باجناقها شروع می کنم
این پسر هنگامی که زن جوان به سختی برای دیدن وی با گلو درد همراه شد تعجب کرد. به جای معالجه تجویز شده ، او از روش خود استفاده کرد ، یعنی بازگرداندن قدرت ذهنی. او سعی کرد تا برسد و پاهای خود را ملاقات کند ضربدری باجناقها ، اما او اجازه این کار را نداد ، او دست خود را روی تخت فشار داد و با کلمات زیبا در گوش او زمزمه کرد. نگران نباشید عزیزم ، من از شما مراقبت خواهم کرد و هر کاری را که برای خودم لازم دارم انجام می دهم ، شما فقط دروغ می گویید و از مهارت های من در خوشبختی لذت می برید ، پس از این کلمات لباس از میان آنها خارج شد و من بدن زیبایی را در معرض دیدم.