او را در اتاق زنان و زایمان به خواب برد و ضربدری داستان او را درون كیسه ای در ریختن كشید. همكار فقیر از سقف آویزان شد و شروع به شكنجه كرد
یکی از دانش آموزان برای معاینه ماهانه پزشک مراجعه کرد اما به جای آن پزشک پیر ، که او تمام زندگی او را شناخته بود ، زن جدید نشست و گفت که بازنشسته شده است و اکنون همه مراجعانش به سمت من حرکت می کنند. خوب ، او چه فكر كرد كه باید عادت داشت كه در مقابل مرد جدیدی برای خنك كردن ، چای تهیه شده را بنوشاند و ارتباط از بین رفت. در یک اتاق و زنجیر از خواب بیدار ضربدری داستان شدم و از سقف آویزان شدم.