نویسنده دانش آموز را فشرد و شروع به لمس او با سینه کرد ، بنابراین ضربدری باجناقها او جملات خود را انتخاب کرد ، و شورت او را بیرون کشید
امروز آزمایشی نبود ، وقتی او صبح از آپارتمان در آسانسور خارج شد ، همکلاسی او شروع به مطالعه کرد و سرانجام او را مورد ضربدری باجناقها سرزنش قرار داد. اما او سوار اتوبوس شد ، سپس یک نویسنده به او چسبیده بود و بعد به کارش رفت. او می خواست فرار کند ، اما او دستش را گرفت و به او فشار داد ، شروع به گره زدن زیر دامن خود کرد و سعی کرد با بیدمشک او را ضربت بزند. در آن لحظه ، مدیران دیگر به اعضایی متصل بودند كه شلوار خود را از هیجان بیرون كشیدند.