این دختر با عینک از پدرش خواست تا پرده بکارت مقعد خود را پاره کند و ژله نفتی را بگیرد و آن مرد انگشت خود را در الاغ ضربدریسکس قرار داد
این دختر از پدرش خواست تا او را بشناسد تا بتواند به او در احساس لذت مقعد کمک کند. او آن را روی مبل گذاشت و یک حوله را از پشت پرتاب کرد ، ژله نفتی را گرفت و مقعد را چرب کرد و به آرامی ضربدریسکس انگشت خود را در قسمت پشت قرار داد. وقتی او تمام وزوز را احساس کرد ، بلافاصله خواست تا مبلغ بیشتری بپردازد ، ناگهان متوجه شد که او با بزرگان خود وارد او شده است. سپس شترها لیوان های مه آلود خود را برداشته و چندین بار به پایان رسیدند ، به سختی دوباره نفس کشیدند تا پدر را در مقابل آنها احساس کنند.