شخص عزیزم چرخ را در دوش گرفت و شروع به خزیدن روی دستهایش روی صابون و سینه کرد ، ضربدری جدید سپس پسیون روی دروغ بیدار شد
شخص در کنار سه گوساله زندگی می کرد و با دوستانش به دنبال نمک کباب می رفت.هیچ کس به تماس پاسخ نمی داد و بدون اجازه وارد می شد. او به کسی زنگ زد ، اما منتظر جواب ماند ، بنابراین به آشپزخانه رفت و در حمام ، یک خانم معصومه را با یک درب باز دید. او متوقف شد و شروع به بلعیدن کرد ، طبیعتاً او را آتش زد و از او دعوت کرد که به او بپیوندد ، مرد دوستان و نمکی را که در اینجا دنبالش بود ، ثبت کرد ، به حمام رفت و همه چیز در آنجا اتفاق افتاد ، از آن لحظه به بعد زوج دیگری بود که آنها ضربدری جدید را دوست داشت.