او ژاپنی های باریک چشم را با یک آبجو در یک بار و پنکیک کره ضربدری باحال ای ملاقات کرد
بیکر در امتداد خیابان به دنبال طعمه قدم زد و یک زن جوان تنها را دید که در ایستگاه نشسته است ، بالا رفت و از غم او سؤال کرد. وقتی به مرد گفتم که او در آستانه عروسی با داماد افتاد ، لبخندی زد و گفت که در شهرشان بیش از چند میلیون جوان وجود دارند و همه ضربدری باحال برای چنین زیبایی آماده هستند. خندید و به میخانه رفت ، جایی که او یک آبجو را با کوفته ها در روغن ماهی خریداری کرد و سپس با قدردانی ، دختر با یک قاشق او را درمان کرد و به سمت او رفت.