شوخی فیلم داستانی ضربدری های احساسی در حیاط خلوت بین همسایگان
یک همسایه از حصار به مهماندار جوانی صعود کرد و بی رحمانه لباس های خود را بلند کرد تا به زیر شلوار خود برسد ، و یک کاپوت تراشیده شده بود. او به نظر خوب می رسد و منتظر ادامه آن است ، اما او دست هایش را می کشد و آن را روی شانه هایش می گذارد. او را فشار می دهد و زانو می فیلم داستانی ضربدری زند ، خانواده را بیرون می آورد و در دهانش می گذارد ، دریغ می کند که او را خفه کند ، او را خفه کند و به چشمانش نگاه کند و منتظر است که سرانجام او را متوقف کند.