در یك كتابفروشی زندان ، آموزش سکس ضربدری سرطان با دستی كه در دهانش است ، سرطان روده مطب را مغلوب می كند
زاک در کلاهی از کتیبه ها ، خود را به سمت یک کتابفروشی سوق داد تا کتابی را برای خواندن ببرد ، شما هم می توانید آن را از آنجا خریداری کنید ، اما پولی با شما نیست و کتابدار بسیار زیباست. من نمی توانستم در برابر بوی عطر او مقاومت کنم و او را بین قفسه های کتابفروشی فشار دادم ، دهانم را با دستم بست و شروع به بلند کردن دامنم و برداشتن لباس زیرم کرد. زن سعی در فریاد کشیدن داشت اما دست قوی به نای فشار داد تا صدای او برای آموزش سکس ضربدری مدتی ناپدید شود.