او پیرزنی شلوغ را روی میز ریخت و قلاب را بین کانال سکس ضربدری تلگرام لبهای نازک پوشانده شده از موهای چرکی خرد کرد.
مادربزرگ چاق یک لیوان شراب نوشید و شروع به خلاص شدن از شر سینه های سرسبز جلوی نوه اش کرد .این پسر متعجب شد و گفت: "چیکار میکنی؟" در این لحظه ، او در حال کانال سکس ضربدری تلگرام خزیدن بر روی زمین بود ، از عرض خود می چرخید ، به دنبال عضوی می گشت و می فهمید که او در حال حاضر نیمی از آن ایستاده است. لبخند گسترده ای زد و گفت: "من هیچ چیز دیگری ندارم ، زیرا نوک انگشت شما روی سینه های من ایستاده بود ، بنابراین او پنیر پنیر را ندید. او لباسش را کاملاً از هم جدا کرد ، روی میز افتاد ، و با یک پا بلند شده به پهلو دراز کشید ، تا مناسب تر باشد که نوه او را لعنتی کند. .