او یک قطعه لوازم التحریر لعنتی شش یورویی را برداشت و او را به سمت فاک در پارک جنگلی پشت حصار داستان س ضربدری سوق داد
دختر ایستگاه نشسته بود منتظر قطار خود بود ، یک خارجی به او آمد و سعی کرد چیزی را به یک زبان غیرقابل درک چکی بگذارد. دوباره پرسیدم ، آیا داستان س ضربدری شما انگلیسی را می فهمید و لبخند می زنید ، البته این زبان مادری من است. با داشتن ارتباطی واضح ، فهمیدم که چرا او دائما شش قطعه یورو را در دستان خود قرار داده بود و خواسته بود با او از میان حصار برود.