وی پیر زن را برای جستجوی کیک به فروشگاه داستان سکس ضربدری با خواهرم فرستاد و برای انجام وظایف زناشویی به اتاق خواب همسر جوان هجوم آورد
در کودکی مادر تمام مغز را می خورد ، به داستان سکس ضربدری با خواهرم او اجازه نمی داد که شبها به تنهایی در اتاق خواب خود بازنشسته شود و سرانجام از نان در خانه فرار کرد و خواستار پول شد تا در جستجوی کیک ها به غرفه برود و در همان زمان قدم بگذارد تا استخوان هایش را دراز کند. کشاورز با خوشحالی کل کیف پول را رها کرد و به محض افتادن راه راه ، پرید و دوید تا به سمت یار خود که قبلاً در رختخواب منتظر بود پرش کند.