همسایه عمومی کالا جوان را گرفتار استمناء مقعد و کمک به تقدیر او کرد و انگشتان خود ضربدری داستان را در مقعد قرار داد
این پسر بی سر و صدا مست بود و خدمتکار فرضی او از اتاق بعدی در آپارتمان مشترک هنگام بلند شدن یک ویبراتور پلاستیکی قرمز به داخل مقعد با صدای بلند فریاد می زد. هنگامی که او الاغ خود را به طور گسترده ای باز کرد ، معشوقه را به ارگاسم مقعد آورد و این برای آن کافی نبود ، بنابراین به یاد آوردم که همسایه اش ، که همیشه در خواب بود ، بی رحمانه با او برخورد کرد. وانمود کرد که گرد و غبارها را از ضربدری داستان روی قفل ها خارج می کند ، او سریع پتو را کشید و به طلوع صبح پسر نگاه کرد ، لب هایش را به دست گرفت و شروع به بیدار شدن کرد ، گلدان های گل را با صدای بلند مزاحم کرد. به محض دیدن الاغ در کنار سرطان ، پوشیده از لباس زیر صورتی ، بلافاصله می خواست او را لعنتی کند.