مردی در تاریخ اول می پردازد و تمام قدرت خود را می ضربدری باحال دهد ، احمقانه به او دروغ می گوید
او دختر را در اولین روز به ارمغان آورد ، ضربدری باحال زیرا او بینی خود را از هر کس ، پیشنهادات خود را برداشته بود. در پایان عصر ، آن را به سمت آپارتمان خود ، تقریبا یقه سفید ، کشید. برای گرفتن آنچه در ابتدای جلسه قول داده بود ، در آنجا او با غم و اندوه ناگوار دراز کشید تا اینکه یک عضو چربی آن را در پشت حفر کرد ، و او بلافاصله دستگیر و فرار کرد. حالا دلیل عصبانیت او مشخص است ، او توالت را شکوفا و شاد کرده است.