شخص در خانه ضربدری داستان به خانه مشاعره طاس نشان داد
مردی طاس در اتومبیل قرمز پشت جوجه های رأی دهی در جاده سوار شد. او متوقف شد و در مورد محل سوار شدن سؤال کرد ، آن را به عنوان قیمت توصیف کرد ، اما پولی نداشت. سپس به او ضربدری داستان گفت ، خوب ، حداقل ، او سینه های خود را نشان داد ، و یک دختر ناامید بلافاصله پیراهن خود را بیرون آورد و سینه های خود را در معرض دید. او فهمید که او فقط هر کاری که از او خواسته شود را انجام می دهد و او را پشت یک گاراژ متروکه می برد و در آنجا او یک گوز انعطاف پذیر در گوز داشت.