تخت صبح ییشیل وقتی با ضربدری واقعی انگشت خود را به داخل مقعد فشار داد با بالون های قزاق روسی مست شد
انگشت یک زن قزاق در بابا دختری مست بود که صبح از ضربدری واقعی خواب بیدار می شد و می فهمید که شور و شوق او از جشن های شب برگشته است و به خصوص هوشیار نیست ، چون در آشپزخانه ایستاد و سیگار را ورم کرد. قهرمان ما ، حبیب ، پشت سر آمد تا دامن خود را بیرون بکشد و یک روز یک باریک نازک روی او دید. من خیلی خوشحال شدم که آن را در تعطیلات نپوشیدم ، اما هر روز آنها را به یک طرف هل می دادم. من یک سوراخ شکلات را دیدم و انگشتی را در دهانم گذاشتم و آن را به داخل مقعد هل دادم ، جایی که او با یک ناله در تمام آپارتمان مشترک به ارث برد و همسایگان به مهمانی شتافتند.