بابا نوئل توپ را لعنتی و مکید دور. هدیه را بدون ضربدری داستان قافیه بردارید
سانتا بنا به درخواست مرد ، از دوست دختر خود هدیه ای خواست و او از آنها خواست كه به قافیه بگویند ، اما در عوض او با پای خود او را به توپ زد و او در مقابل او روی زانوها افتاد. هنگامی ضربدری داستان که جوجه ریش خود را پاره کرد و یک آسیایی را در زیر آن دید ، بلافاصله می خواست به آلت تناسلی مرد کوچک نگاه کند ، اما هر کس به شکم بیضه برخورد کرد ، بخشی از آن پنهان شد و تحقیر شد و دلسوز شد ، می خواست آن را بخورد و او را ترحم کند.