یک داستان س ضربدری هواپیمای بدون سرنشین خاکستری بسیار آرام به درون سوراخ انعطاف پذیر یک زن جوان در همه جا گزش می کند
یک مرد ریشو برای دیدن یکی از خویشاوندان اطراف خود در شهر از روستا آمد ، او را ملاقات کرد و به او غذا داد و به مدرسه رفت داستان س ضربدری ، اما او قول داد که وقتی عصر برمی گردد ، تمام توجه او را بر عهده خواهد داشت. پیرمرد آماده شد ، یک تنتور گیلاس را با خود به همراه آورد ، که با یک فنجان سر را گرفت. او صبر کرد و شراب فقیر نوشید ، سپس به او خشک کرد.