نجار روستا به زنان محلی بدبختی می داد و خرچنگ ها را در کارگاه خود به دردسر ضربدری واقعی انداخت
به دلیل داشتن ابزار عظیم بین پاهایش ، در میان نجار كوچك ، كه می توانست در روستا ، بین زن ، شنیده شود ، بسیار زیاد بود ، تا اینكه زنان جوان از دیگر روستاها به عنوان دیسكو عصر عصر به دیدار وی رفتند. خوشبختانه او متاهل نبود و به هیچ وجه نوشیدنی نكرد و همواره مشغول نجاری خود بود ، زیرا او واحدهای مختلفی را برای شخم زنی زمین اختراع كرد. در اواخر عصر ، مؤمنان شروع به صید کردند و می خواستند سریع دراز بکشند ، یکی از نخستین اینها گلاشا از یک روستای همسایه آمد و به لطف ، او یک لیتر مهتاب آورد ، بطری را بر روی Magaric گذاشت و برای دیگران ضربدری واقعی قرار داد و خانواده خود را با کلمات به زانو درآورد.