Musolit لب ها و زبان سر خود را که لبخند ضربدری فامیلی به او نگاه می کند ، جدا نشسته و لعنتی
دختری شاد ، یک خنجر اعراب را با شکم خندان می خورد و با مهربانی لبخند می زند ، دروغ می گوید و مثل مهر می لرزد. بعد از قهرمان ، او را به سمت او برگرداند و به قهرمان خود صعود کرد. او روی آن نشسته بود و شروع به پریدن می کرد و صداهای بلند شروع به پراکنده شدن ضربدری فامیلی در اطراف آپارتمان می کردند ، شما نگاه می کنید اکنون همسایگان شروع به تکان دادن روی دیوارها می کنند تا با آرامش بیشتری رفتار کنند.