یک کشاورز در یک انبار یک زن پرستار را در ضربدری باحال همه جا ، در مزرعه ای با دام می شکند
زن آسیایی بیمار است ، سقف پس از تولد بیرون رفت ، زیرا جنین در رحم درگذشت ، و حالا خود را گوساله می داند و هر روز صبح او را در مقابل شیر دادن در انبار می یابد و منتظر شیر خود است. اگر اینطور نباشد ، او در درد و رنج ایستاده ، بنابراین همه باید با او بازی کنند ، یک سطل را جایگزین کرده و شروع به شیر دهی کنند و فقط در این صورت بیدار می شود و به خانه پدربزرگش باز می گردد. او با توجه به اینکه فرزندانش و وسعت اندوه او را شیر می بخشد ، اما از کنار آن جالب به نظر می رسد ، همه دختران ضربدری باحال را می توان از این طریق شیر داد.