او پیراهن خود را با دندان های خود خرد می کند تا بتواند به راحتی فریاد بزند و مادرش را از خواب بیدار نکند کلیپ ضربدری ، در حالی که بابا در نیمه شب روی او کار می کند.
او وقتی از اواسط شب بیدار شد از دختر خجالت کشید ، در حالی که پدرش در حال خزیدن بر روی خنجر بود اما دفع آن خیلی دیر شده بود ، در قلب او خیلی شیرین بود که خروس را به یک سوراخ مرطوب تبدیل کرد. پیراهن کوتاهی را روی دندانهای خود جمع کرد و کلیپ ضربدری گذاشت ، تا از شرم و لذت گریه نکند ، او برای بیدار کردن مادرش کافی نبود ، سپس آنها را از خانه بیرون می کرد.