من در لباس خواب شفاف در آشپزخانه سوپر ضربدری با یک سیاه گوش رقص آشنا شدم و نتوانستم این عکس را فراموش کنم
صبح از خواب بیدار شدم و برای نوشیدن چای به آشپزخانه رفتم ، جایی که در لباس خواب شفاف ، جوانترها یاد گرفتند که با یک دوست برقصند. او چشمان خود را بست و شروع به فریاد زدن کرد ، به طوری که او برای تحصیل به جایی دیگر می رفت و با صحنه خودش چشمانش را صدا نمی کند. سوپر ضربدری او او را در همه جا گرفتار كرد تا آنكه روز بعد از خواب بيدار شد ، هنگامي كه او از روي خروسش خزيد ، غرق بدست آمده رقص را رقصيد.