بیدار شو عزیزم ، من می خواهم طعم زن ضربدری خروس را طعم دهم و آن را خورد ، اما اول ، مقداری قهوه میل کنید
مدتها صبر کردم تا اینکه اوایل صبح یکشنبه از خواب بیدار شد ، اما او هرگز از خواب بیدار نشد. آلینا تصمیم گرفت همه چیز را در دست خود بگیرد ، او را با کیک قهوه درست کرد و او را در سینی خواب برد. من عطر قهوه دلپذیر قهوه را شنیدم ، به سختی چشمانش را زن ضربدری باز کردم ، و خیلی زود او را زیر پوشش پوشش دادم ، مانند زالو به یکی از اعضا مکید ، اما مکث کرد و از او خواستم تا بگذارید تا او را از خواب بیدار کند.