یک ناپدری ضربدری باجناق ها طاس سینه یک دختر خردسال را خرد کرد و سرطان زیر آن را خرد کرد و یک زیر خروس را بین پاها قرار داد
ناپدری در حالی که مادر به سر کار رفته بود به ملاقات دختر در اتاق آمد. شما شروع به تذکر کردید ، زیرا برای خودتان یک شوهر پیدا خواهید کرد و مادر و من را رها خواهید کرد ، حوصله دارید؟ البته من جواب دادم ، زیرا شما به من چیزهای زیادی آموختید ضربدری باجناق ها و می ترسم شوهرم مرا در شب عروسی مرا در رختخواب راضی نکند. نه ، دایی جواب داد و او را در دامان خود قرار داد ، و شروع به چین و چروک سینه های خود کرد و عضوی را از طریق شورت در بیدمشک به او فشار داد ، و اکنون می خواهم به شما نشان دهم که چگونه یک پسر را به خود بکشید تا خودش را از شما دور کند.