پرستار الدا را به دهان پدربزرگش هدایت کرد و ضربدری مامان با یک بیدمشک تراشیده با مادربزرگش سوار او شد
پرستار برای قرار دادن یک قطره چکان به اتاق رفت و دید که چگونه پدربزرگش مادربزرگ را وادار به مکیدن آن کرد ، زیرا او از پیری ناله و ناله کرد. به ضربدری مامان آنها نزدیک شدم ، مادربزرگم را روی صندلی بلند گذاشتم ، عضویت را حس کردم ، وضعیت شغلم را بررسی کردم و به جای پیرزن شروع به مکیدن روی پدربزرگ کردم. بله ، من آنقدر ناراحت شدم که قبلاً به سمت آیدا پریدم ، شورت های وی را به سمت خود منتقل کردم و اجازه دادیم که خزیدن ، در ضمن همسر پیرمرد با دامن خود روی یک صندلی شنیده است.