اولین بار که با او آشنا شدم ، مارینا آبی چشم ضربدری یاهو با بیدمشک موهای خود تسلیم شد
مارینا در چشمه نشست و تماشای کبوترها را با یکدیگر تماشا کرد و رقص کبوتر را می چرخاند. پسر چپ گره خورده بود و شروع کرد به ضربدری یاهو پرسیدن که شما چطور کار می کنید ، مثل آنچه انجام می دهید؟ من دوباره از او پرسیدم ، اما آیا ما همدیگر را می شناسیم؟ نه ، اما این مشکلی نیست و با سخنان آنتون به نتیجه رسیده است. به زودی پس از آن او را به مکان خود دعوت کرد ، جایی که در الاغ مبتلا به سرطان با او رابطه جنسی داشت و دراز کشید.