رازیانه با یک بازوی بزرگ کنار ضربدری واقعی اجاق گاز با انگشت روی استاد خود می نشیند
شمارا ، از کشور بزرگ میلف ، به دیدار اربابش آمد و با گلهایش پایانش زندانی کرد. البته او تحمل کرده ضربدری واقعی و سعی کرده است تا حد ممکن شادی خود را طولانی کند ، اما او عمداً به آخر راه رفت و لحظاتی بعد گروهی از اسپرم داغ چانه او را پاشید. او یک دستمال را کشته و خداحافظ گونه او را پذیرفت.