او یک ضربدری مامان سرخ مشکی را با سر سرخ ، زانو زد و قبل از نر ، زانو زد و چشمانش را هنگام زبان
کارمندی که لباس اداری پوشیده بود ، کت و شلوار و کراوات وارد شد و پیراهن یکدست و یکدست به یک کار برای کارمند رفت ، اما او واقعاً منتظر او نبود ، قرار بود کار کند. مجبور شدم برای دایی سیاه او تلفن کنم و یک فنجان قهوه نگه دارم و وقتی نوشیدنی بود ، مغز صبح فعال شده خالی بود ، به او چرت زد. این دختر سرخ شد ، به مار طولانی که از پروازش بیرون می آمد نگاه کرد و به آرامی روی آن زانو زد و شروع به خوردن آن با لب های حساس کرد ، با زبان خود با سوراخی ضربدری مامان در مجرای ادرار بازی کرد.