راننده تراکتور کوک را روی چمن لعنتی کرد ، تمام مشاعره و مگس های او را زن ضربدری از مدفوع تا اسپرم های گرم به پایان رساند
راننده تراکتور پس از پراکنده شدن و برافروختن ، آشپز را به زمین آورد ، و لب های کبودی زن ضربدری خود را در سینه مکید. زن واقعاً شکوفا و از زیر رودخانه ها جاری شده و روی رودخانه ها ریخته و روی چمن ها دراز می کشد و بیایید ملاقات کنیم ، و در مجاورت یک توده عظیم کمپوست وجود دارد ، در اینجا پرواز می کند و بوی مهبل گرم می دهد ، اما بیایید در بسته ها پرواز کنیم ، مثل گه. سپس تمام شد و مایع منی بر بدن جاری شد ، و پیرمرد از شیرین خویش مگس ها را دور کرد و مرگ را مانند ضد آفتاب روی پوست لکه دار کرد.