یک مرد پاهای خود را روی بسترهای برهنه پاک می کند و کفش های کثیف کردن ضربدری خود را در واژن صورتی می کند و کلاه هایش را به طور گسترده پخش می کند.
آنها تختخوابی واقعی از برده ها درست کردند ، وقتی آقایان برای کردن ضربدری سیگار کشیدن بیرون رفتند ، کفش ها را برداشته و کفش را در جای مناسب قرار دادند ، اما معلوم شد که یکی از آنها بسیار خشن است و کفش هایش را بین پاهای خود پر کرده است. هنگامی که او مهبل صورتی را باز کرد ، با شکوه به آن تف کرد و روی یکی از اعضا در اعماق سوراخ سعی کرد ، تنها پس از آن کفش را برداشت و آن را به گربه خود فشار داد. او با صدای بلند فریاد زد ، اما اجازه نداد که خودش از بین برود ، زیرا از گرما در سینه های برهنه خود می ترسید ، مانند گذشته به دلیل رفتار نامطلوب.