نوه ای زبان مادربزرگ خود را تکان می دهد و مزرعه خود را در گودال سکی ضربدری پیرزن می چسباند
نوه برای دیدن پیرزن رفت و او نیز با عصبانیت مورد حمله قرار گرفت ، بنابراین او را در پدربزرگش که دو سال پیش سورتمه خود را انداخت ، اشتباه گرفت ، اما پسر نفهمید و اعتقاد داشت که مادرش شانه زده شده است و او آن را می خواهد. با خوشحالی ، من با زبان او داخل واژن آماده شده حفر می شوم و اجازه می دهیم کلیتوریس را بدرخشیم سکی ضربدری ، و labia minora را جدا کنیم. وقتی پدربزرگ ناله کرد ، همسایگان شروع به فکر کردن کردند و در پایان ، دختر لعنتی فوت کرد و هر هفته غصه خورد ، زیرا آنها نمی دانستند که وی پنج نوه دارد و هر کس آخر هفته را فرا می گرفت ، تمرین می کرد.