او لحظه را به تصرف خود درآورد و غواصی باعث ضربدری یاهو جیغ زدن نوه اش شد
صبح یک ضربدری یاهو زن جوان در تابش نور آفتاب که شب می خوابید قهوه را در آشپزخانه درست کرد. او آنقدر جابجا شده بود که مشخص بود که هیچ شورت وجود ندارد و وقتی جلوی او می چرخید ، چین های شیرین لبی ها چشمگیر بود. سپس پدربزرگم به ملاقات او آمد و در روز دوم او نمیتواند چنین نگاهی تحمل کند ، وقتی به کاسه شکر رسیدم و سر سفره تعظیم کردم ، در آن لحظه او اصلاً آن را درج کرد.