یک خدمتکار مبتلا به سرطان که بدون شورت بر روی صفحه ایستاده است ، ضربدری داستان دوربینی را در دستان خود نگه داشته و زیر گلچاله زیر گل گوش را لمس می کند.
خدمتکار در حالی که همسر در حال کار است با صاحب خانه شیطان است ، بنابراین هر روز صبح به محض خروج از خانه به خانه برمی گردد و وقتی همسر در اتومبیل خود قرار می گیرد موتور را خاموش می کند و به خانه باز می گردد. وقتی یک خدمتکار عالی بدون شورت در انتظار او است ، او به آشپزخانه می رود و گرد و غبار را ضربدری داستان برطرف می کند ، و یک غریبه به پشت می پیچد و باسن های الاستیک را می گیرد. دختر سیگنال می دهد و فریاد می زند ، روی میز می افتد و قرار است از ترس هوشیاری خود را از دست دهد و در آن لحظه عضو آقای خر وارد می شود.