پدربزرگ داستانسکس ضربدری نوه خود را که در حال استمناء بر روی دوربین بود گرفت و شروع به جیغ زدن کرد ، سگ snotty خشمگین شد و سعی در پیراستن پیرمرد داشت
شجاعت ، جلوی جمعیتی از مردان که به گفتگو گوش می دادند ، شلاق را پر داستانسکس ضربدری کرد و پیرمردی که از حمام بیرون آمد ، اجازه داد ما گریه کنیم ، اما او حق otmazyvatsya را نداشت. مثل این که چرا جهنم شما قبل از رفتن به اتاق من نمی کوبید ، بالاخره من واقعاً یک زن بالغ هستم ، پدربزرگم هیجان پیدا کرد و قلبش را روی مبل نگه داشت ، بیایید عزاداری کنیم ، چه کسی به محض انجام این کارها از شما بزرگ می شود؟ گدا از ترساندن تنها نان آور ترسیده بود ، و بگذارید با کشیدن آلت تناسلی مردانه عذرخواهی کنیم و پدربزرگم فوراً جرقه ای را در چشمانش پیدا کرد و بلافاصله به زندگی آمد ، اما بگذارید دیو کوچک را روی تخت او پاره کنیم و پاهای کوتاه او را به گوش او خم کنیم.