یک پیرمرد مشکل دار در حالی که از خانه دور است دائماً به دنبال داماد ضربدری خفن فقیر خود است
هنگامی که شوهر کار را ترک کرد ، پیرمرد مشکل دار با نی شروع به قضاوت در مورد همسر فقیر می ضربدری خفن کند. او به سختی نفس می کشد و مانند گذشته با هر دست تکان دادن دست خود را تکان می دهد و سعی می کند با قطعه خود او را از مقعد مصون کند. یک بار ، آنقدر از همه چیز خسته شده بود که تصمیم گرفت پسرش را به امید اینکه آرام بگیرد به دامادش بدهد.