بیمار جوانی که از معلولیت ذهنی رنج می برد ، نزد روانپزشک آمد ، از نارسایی وی استفاده ضربدری یاهو کرد و به وی یک عضو در دهان خود داد
روانپزشک قدیمی چهل سال در بیمارستان مشغول به کار بود ضربدری یاهو و تا زمان بازنشستگی از همه چیز بسیار بیمار بود ، اما قبل از آن منجر به بی اخلاقی کامل می شد. اولین قربانی وی نوجوانی است که دارای بیماری روانی ، افسردگی است. او چند دقیقه با او صحبت کرد و فهمید که او کاملاً کافی است ، اما خیلی مستقل نیست ، بنابراین باید به مطالعه آن بپردازد. شلوار خود را برداشته و سوسیس خود را انداخت ، که از گدای خواسته است که خود را همانطور که قرار داده است ، درمان کند ، همانطور که لازم بود ، برای بهبودی.