همکار مادرم مرا از سر کار گرفت و تهدید کرد که به بستگانم می گویم او را در ضربدری یاهو دهانش بگیرند
او منتظر ماند تا مادر از خانه خلاص شود تا بتواند در کمد خود صعود کند ، شورت های خوبی پیدا کند ، لباس خود را بر تن کند ضربدری یاهو و شروع به انتخاب بیدمشک خود برای استمناء روی مبل کرد. و در آن لحظه ، همکار مادرم که از خواب بیدار شد ، به طبقه دوم رفت و بدون بی ادبی من آمد. اوه ، اما در یک وضعیت بحرانی ، من نشسته ام و وقتی میخچه را مالش می دهم ، اما با صدای بلند در دهانم فریاد می زنم.