هیچ نوه ای حساس لگد زدن به الاغ ضربدری مامان مودار و انگشت زدن از زیر با دست پدربزرگ محبوب خود را ندارد
گلوشچیلکا در زیر لباس زیر او آمد تا در گوش شبانه خوبی از پدربزرگش زمزمه کند ، اما وقتی زیبایی را دید ، شروع به عصبانیت کرد و سعی کرد ضربدری مامان از آن شرمنده شود ، متأسفانه این کار او را تحت تأثیر قرار نداد و وقتی با دستش را سوسیس پدربزرگ را زیر لباس پوشاک گرفت ، یک گوز را لرزید. عضو بزرگ شد و شروع به بالا رفتن از شکاف از طریق لباس ، هنگامی که یک قرقره ظاهر شد ، آنگاه بلافاصله لب هایش را گرفت و شروع به شرط بندی کرد ، لیس زبان عاطفی او را گرفت. سپس پیرمرد نتوانست با سرطان پرش کند ، و کیکهایی را که احساس می کرد ، پهن کرد و یک خال کوبی به شکل چشم باز وجود داشت ، و او گفت ، خوب ، مقعد را بریزید.