بوزان در بوته لرزید ، داستان س ضربدری یکی از همسایگان از کنار آن گذشت و آن را آتش زد ، زیر شلوار خود را برداشت ، از سرطان برخاست و خود را تسلیم کرد
مرد شکمی روی صخره کوچکی که در بوته مخفی است می لغزد.همسایه ای از بازار عبور کرد و او را دید. او لبخندی به چهره خود آورد و پرسید که چرا او را تنظیم می کند ، شاید شما مرا آواره می کردید؟ او زیر آن با سرطان خزید و زیر شلوار خود داستان س ضربدری را بیرون آورد ، و خودش هم کمک کرد که آلت را درون گربه خود بگذارد ، دقیقاً یک دقیقه و نیم بود ، و با خوشحالی تمام شد. این زن با دستمال خود را پاک کرد ، لباس زیر خود را پوشید و به خانه شوهرش رفت.