پیرمردی که در حالی که رفته بود به همسر جوان همسایه روی فیلمهای ضربدری آورد ، در یک خاله باریک روی چوب خوابید
زن جوان همسایه به پیرمرد نزدیک شد ، در حالی که شوهرش در محل کار فیلمهای ضربدری بود ، تصمیم گرفت برای کمک به یک پدربزرگ تنها که چوب را به داخل انبار می برد ، کمک کند. اما موضوع به هیزم نرسید ، معلوم شد که پدربزرگ بی ادب بوده و دختر قادر به امتناع نیست. بنابراین او به پاهای او و یکی از اعضای قدیمی در کنار هیزم نفوذ کرد و دوستان شوهرش از کنار آن گذشتند و دیدند که چه اتفاقی افتاده است. آنها با کمک باج خواهی ، او را با کل جمعیت پیرمرد در خانه لگد زدند.