این خیال ضربدریسکس قدیمی به واقعیت تبدیل شد ، دختر در نهایت یک خروس را در دست مستی پیتی نگه داشت
این دختر دائماً ناپدری خود را بر روی مچ پا تعقیب می کرد ، مادر فقط در و در آنجا بود. سرانجام بی تاب شد ضربدریسکس و روی مبل فرو ریخت و از او سوالی پرسید ، شما چه می خواهید؟ در پاسخ ، من چیزی نشنیدم ، اما گستاخی به سمت شلوار او رفت و یکی از اعضا را حذف کرد. آن مرد سرش را تکان داد و بیشتر خواست ، حالا با آن چه خواهی کرد؟ قبل از اینکه او بتواند حکم را پایان دهد ، گوزن در گلو او فرو رفت.