او پاهای برهنه فیلم ضربدری خود را روی شانه های قدرتمند خود انداخت و یک نوشیدنی سریع را در مهبل ضعیف گرفت
او عوضی را که از پوسته گردن او کشیده شده بود ، گرفت و آن را روی یکی از بچه گربه های خرد شده کاشت ، و من از چنین ضربه ای که مدتها انتظار داشت خسته شدم. در غیر این صورت امکان خارج شدن از آغوش او وجود نداشت. او آن را روی شانه های خود قرار داد ، دستانش را بست و کمر را محکم فشار داد ، و کتیبه فیلم ضربدری های او را روی یک میله بزرگ پرتاب کرد ، که او پرید و فریاد زد ، انگار که آن را قطع می کردند.