شیطان باستان ، یک زن جوان نازک را روی یک توده نی و گیاهان کرکی خود سکی ضربدری با یک عضو پرتاب کرد
پیرمرد یک زن و شوهر را که با حصار او درگیری کرده بودند را سکی ضربدری فریب داد و از ترس اینکه او شماره ماشینهای آنها را نوشته و از پلیس شکایت کرده است ، ترسیده است. بنابراین ، شوهر در ماشین ماند و مرد جوان حیله گر تصمیم گرفت با پیرمرد دوستانه دوستانه توافق کند. او قبل از ورود به کلبه خود لباس هایش را به سمت هدف خاموش کرد تا اینکه نتواند حرف بزند و اظهار نظر خود را انجام داد اما او اهل یک دهکده خجالتی نبود ، خانم مجبور شد در کاه خدمات صمیمی ارائه دهد و در آخر یادداشت را یادداشت کرد که در آن شماره وجود ندارد ماشین وجود ندارد.