پیرمردی ضربدری فامیلی که کلاه و چوب در دستان خود داشت ، رفت که مردی عبادت کننده شروع به پاره کردن نوه خود در دهان با او کرد
پیرمرد و نوه اش در یک ایستگاه اتوبوس نشسته بودند و منتظر اتوبوس خود بودند ، ناگهان یک نوع ناآشنا به دختر نزدیک شد و شروع به گرفتن ادا کرد ، گفت سکوت و بدون تردید مکیده است. پدربزرگ تقریباً از هراس و حمله قلبی رنج می برد ، اما دختر او را متزلزل می کند و یک ضربدری فامیلی برنامه را نشان می دهد ، اگر احساس خستگی و تنهایی می کنید ، می توانید آرزو بنویسید و فرد بعدی سعی در تحقق بخشیدن به آن کند.