خجالتی خوخوشکا الیسیا به آرامی عبادت خود را بلند کرد و ضربدریسکس برای دوستش فاش کرد که هیچ شورت ندارد
اولسیا خجالت زده به یک همکار که یک سال با او بود ، نگاه کرد و سرانجام با هم خانه خود را احضار کرد ، احتمالاً برای کارهای خانه آماده می شود. والدین در حالی که تنها در خانه بودند ، برای کلبه ترک کردند. او روی تخت دراز کشیده بود ، مرد در ضربدریسکس کنار او نشسته بود و شروع به صحبت کرد ، احتمالاً در طی یک مکالمه ، احتمالاً به طور اتفاقی با ساراوان هم بازی می کرد ، بلند شد و نشان داد که بدون شورت ، به وضوح نشان می دهد که زمان عشق ورزیدن است.